همین سازمان هایی که امروزه بنیان جمهوری را مورد تهدید قرار داده اند – یعنی شرکت های بزرگ، بانک ها و بوروکراسی دولتی – زمانی برای ایجاد تغییراتی اساسی در جهان مورد استفاده قرار میگرفتند. این سازمان ها دارای شبکه های ارتباطی و ترابری ضروری برای ریشه کن کردن بیماری ها، گرسنگی ها و پایان دادن به جنگ ها هستند – البته اگر بتوان آن ها را متقاعد کرد که باید چنین کنند.
پ.ن مترجم : بهتر بود نویسنده میگفت: اگر بتوان آن را واداشت که چنین کنند.
کتاب اعترافات یک جنایتکار اقتصادی – پرکینز
ماه: مارس 2018
غم و شادی هایی که ناگهان بر ما فرود میآیند!
۱. «جابر جُعفی» یکی از یاران باوفای امام باقر(ع) می گوید: «در حضور امام باقر(ع) دلم گرفت. به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! گاهی اوقات بدون آنکه مصیبتی یا گرفتاریی به من رسد، اندوهگین می شوم؛ چندان که همسرم و دوستم آن را در چهره ام می خوانند. حضرت فرمود: آری، ای جابر! خدای عز و جل مؤمنان را از طینت بهشتی آفرید و از نسیم روح خویش در آنها جاری ساخت؛ از اینروست که مؤمن برادر تنی و واقعی مؤمن است. پس هرگاه به یکی از آن ارواح در شهری اندوهی رسد آن روح دیگر اندوهگین شود؛ زیرا او نیز از جنس اوست.»
کافی، ج2، ص 166.
۲. همچنین از امام رضا(ع) سؤال شد: «چرا فردی غمگین می شود، بی آنکه علت اندوه خود را بداند؟
حضرت فرمود: اگر اندوهی به او رسد بداند که برادرش غمی دارد، همچنین است اگر بی دلیل شاد شود.»
بحار الانوار، ج 71، ص 227.
۳. ابو بصیر می گوید: «با یکی از یاران خدمت امام صادق(ع) رسیدیم. به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم، یابن رسول الله! من گاه بدون آنکه بدانم دلیلش چیست، غمگین و اندوهناک می شوم!
امام صادق(ع) فرمود: آن غم و شادی از ما به شما می رسد؛ زیرا اگر اندوه یا سروری به ما برسد بر شما نیز وارد می گردد؛ چون ما و شما از نور خدای عزوجلّ هستیم.»
بحار الانوار، ج 58، ص 145.
نقدی بر بسیج دانشگاه امیرکبیر – بخش چهارم و پایانی
۱۰. بسیج با هیچکدام از تشکلهای دیگر همکاری نمیکند. با توجه به وضع فعلی بسیج، بیشتر از اینکه این نهاد سعی کند که یک تشکل مستقل باشد، باید سعی کند یک بستر باشد برای فعالیتهای دانشجویی. و اولین قدم برای این کار، همکاری با دیگر تشکلها برای برگزاری کلاسها، اردوها، فعالیتهای فرهنگی و هنری است. حتی با تشکلهایی که از نظر سیاسی تفاوت فاحشی با بسیج دارد میتوان فعالیتهای سیاسی جذاب و به درد بخوری را ترتیب داد. این پتانسیل همکاری به دلایل مختلف که مهمترین آن نداشتن چنین بینشی به بسیج و در ادامه میتوان به الکی خودکفا بودن و خودبرتر بینی تشکل به مرحلهی ظهور نمیرسد.
۹.جملهی معروفی هست که در بین این تشکل آشناست: «وظایف بسیج توپاچهای است، نه داوطلبانه!». این فرهنگ سازمانی (!) باید زنگ خطری باشد برای این مجموعه. این جمله گویای چندین ضعف است که چندتا از آنها را برشمردم. ضعفهایی مانند کم بودن نیروهای اجرایی، ضعف سلسه مراتب ساختاری و … اگر این توپاچه کردنها اگر روی ساختار درست انگیزشی انجام نشود تا حدی این کارسپاری باعث فراری دادن اعضای بسیج میشود.
۱۱. در نهایت باید اضافه کنم که نمیخواهم این حس منتقل شود که بیرون وایسادهام و میگویم لنگش کن! بلکه خودم سعی وافری داشتم که در بسیج دانشکدهی خودمان این مشکلات را حل کنم ولی در بعضی موارد موفق شدهام و در بعضی موارد هم نه. اگر این انتقادهای من از سر دلسوزی نبود اول از همه آن را به دست بسیجیان نمیرساندم و انقدر وقت برای نوشتن و فکر کردن به آنها انجام نمیدادم. انشالله که این چند پست باعث پیشرفت مسلمین و مومنین بشه 🙂
پ.ن: عیدتون هم مبارک!
نقدی بر بسیج دانشگاه امیرکبیر – بخش سوم
۷. منظومهی کارهای بسیج به یک سمت نمیرود. یعنی اگر از من بپرسند که اقدامات این یک سال بسیج چه تغییری در دانشگاه داد (یا میخواست که بدهد) جوابی برای آن ندارم. (هرچند که در معارفهی مسئول بسیج، خیلی حرفها زده شده باشد و برنامهها ریخته شده باشد ولی از بد حوادث روزگار انجام نشده باشند!!) وقتی بسیج تبدیل شود به کشتیای که ناخدا ندارد و موج آن را به هر سویی که مایل باشد، بکشاند دیگر این کشتی فرقی با یک تکه چوب روی آب ندارد. هرچقدر هم که بخواهد بزرگ و با تجهیزات باشد! وقتی برای مجموعهای هدفی تعیین میشود این هدف در جای جای فعالیتهای تشکیلات رسوخ میکند و اولا برنامههایی برای رسیدن به آن هدف برنامهریزی میشود و حتی برنامههایی که به ظاهر برای آن هدف قرار نیست اجرا شوند هم، همان رنگ و بوی هدف را میگیرند و تاثیری شاید کم ولی غیرقابل جایگزینی را بر مخاطبان خواهند گذاشت.
۸. در ادامهی مورد بعدی باید به تفاوت رهبری و مدیریت اجرایی اشاره کنم. در تمامی ساختارهای موفق این جدایی باعث پیشرفت مجموعه میشود. وظیفهی رهبری سکان داری، تعیین راه ادامهی مجموعه، بررسی فعالیتها از دیدگاه بالاتر و فلسفی تر، ایجاد سازوکارهایی برای مدیران اجرایی و پیدا کردن راهبرد مجموعه برای نیل به هدف و در موارد تغییر هدف است. ولی وظیفهی مدیر اجرایی، اجرای یک فعالیت و پروژه به بهترین شکل ممکن است. انقدر سر مدیر اجرایی شلوغ هست که نمیتواند به وظیفههای رهبری برسد و حتما باید این نقشها از هم جدا باشد. ولی در حال حاضر تمامی این نقشها را چه در راس مجموتعه و چه در مراتب پایینتر توسط یک نفر انجام میگیرد و این خودش باعث آفات بیشماری است. و مهمترین آفت آن، سطحی بودن کارها و بی هدف بودن آنها است.
۹. و اما رسانهی بسیج! در واقع رسانهای که بدنهی آن تنها یک برد ( ِ سیاسی) است و یک کانال تلگرامی ( ِ شلم شوربا)! و با این بدنهی ضعیف و بینظم جز تنش آفرینی نمیتوان خیلی هم انتظار تغییرات و تاثیرات رسانهای داشت. از شعف هنری و بصری برد و کانال هم بگذریم ضعف محتوایی و تبدیل شدن کانال به خبرگزاری بسیج و تبدیل شدن برد به وسیلهی جواب دادن به این و آن و مچ گیری و اعتراض به بودجه (!) نمیتوان گذشت. برای این بدنه باید فکری کرد. جدای از بدنه هم گردانندگان ابزارهای رسانهای طوری عمل میکنند که انگار همبستگی کاملی با خود تشکیلات بسیج ندارند. این ضعف هم نمیدانم که از کجا سرچشمه میگیرد ولی برای آن باید فکری کرد.
ادامه دارد …
نقدی بر بسیج دانشگاه امیرکبیر – بخش دوم
۳. بخش سیاسی مجموعه بیشتر تبدیل شده است به بخش سیاسیبازی. میدانم که یک تشکل چپ هم در دانشگاه وجود دارد ولی دلیل نمیشود که هر اراجیفی که میگوید ما هم جوابش را بدهیم. آن هم جوابهایی سراسر مغلطه. حتی اگر بر سر دلسوزی و با نیت خیر باشد تاثیر بد خود را میگذارد. در عموم نقدها بر بسیج آن را تشبیه میکنند به پیاده نظام جبههی اصولگرایی. باید بسیج دانشجویی ثابت کند که یک نهاد سیاسی نیست و وارد این بازیهای مسخرهی سیاسی نمیشود و هرجا که حق آنجا باشد، بسیج هم آنجا خواهد بود.
۴. همانگونه که بسیج در کنار مردم است، بسیج دانشجویی هم باید در کنار دانشجویان باشد. چرا بیان مسئلهی نبود یک تشکل صنفی در خوابگاهها باید از دهان افراد و مجموعههایی در بیاید که معلوم نیست چه نقشهی سیاسی و انحرافی برای آن دارند؟ جدای از اینکه این مسئله باید از طریق بسیج لبه عنوان تنها نهاد فرهنگی-مذهبی دانشگاه باید بیان شود، باید این سوال پرسیده شود که چرا با وجود یک دفتر بسیج در هر خوابگاه باز این مسائل حل نشدهاند؟ پس بسیج دقیقا چه کاری آنجا انجام میدهد؟ فرهنگ سازی ؟؟؟
حال شما این مشکل را میتوانید به تمامی جوانب و مشکلات فرهنگی دانشگاه تعمیم دهید. چیزی تغییر نمیکند.
۵. سلسه ساختار رسمی بسیج یک ساختار طولی و مثلثی است. در حالی که با توجه به ظرفیتهای دانشجویی، وضعیت فعلی افراد فعال بسیج و ضرورت انجام کارهای اجرایی به صورت چریکی (!) بهتر است این ساختار به صورت عرضی و پهن تر باشد. در ساختار فعلی مشاهده شده است که مسئول کل بسیج دانشگاه با اجرایی ترین و جزئی ترین فرد تیم اجرایی مجبور به تعامل است و این خود خبر میدهد از ضعف درون! بنابراین میتوان این ساختار رو به صورت مجموعهای از گروههای اجرایی در آورد و هر کار و پروژه را به یکی از این تیمها داد که خودشان آن را مدیریت کنند و اجرا کنند و با اینکار باعث تخصصی شدن تیمها، یکپارچه شدن اجرا و مدیریت بهتر منابع میشویم.
۶. حقیقتا تعداد افراد فعال بسیج کم هستند. و این خود چند دلیل دارد. نخستین دلیل آن سیالیت افراد فعال است. کسی که مسئول بسیج میشود تنها یک سال این سمت را دارد و قطعا در سال بعد جایش را به کس دیگری خواهد داد. (که این خود میتواند حاوی ضعفها و قوتهای زیادی باشد) همواره بسیج در حال تربیت نیروهای جدید و دور انداختن (بهتر است بگوییم پشتیانی نکردن و نگه نداشتن) نیروهای فعال قبلی است. گویی کار در این نهاد یک کار کوتاه مدت هست و هرکس تاریخ انقضایی دارد. بنابراین در صورتی که در برههای کادر سازی خوب انجام نگیرد عملا بسیج دانشجویی فلج خواهد شد. دومین دلیل هم جلوهی بسیج است که یک جلوهی سیاسی دارد و همین باعث دور شدن افراد مذهبی و حتی غیرمذهبی ولی اخلاق مدار و دلسوز از این نهاد میشود. سومین دلیل نیز عرصهی کم وسعت فعالیتهای بسیج است که بستر مناسبی برای کارهای فرهنگی و هنری و انسانی نمیباشد. برای مثال جایگاه عرصهی موسیقی در بسیج خالی است. همچنین عمیق نبودن فعالیتهای علوم انسانی و اسلامی نیز یکی دیگر از کاستیهای فعالیتهاست. بر همگان روشن است که حلقههای مطالعاتی فلسفی وحتی سیاسی و گعدههای چالشی برای تشکل بسیج نیست و تشکلهای به ظاهر اسلامی دیگر در حال برگزاری آنها میباشند.
ادامه دارد …
نقدی بر بسیج دانشگاه امیرکبیر – بخش نخست
بسم الله الرحمن الرحیم
در آستانه انتخابات مسئول بسیج دانشگاه امیرکبیر برآن شدم تا انتقادات خودم را پس از یک سال فعالیت در این تشکیلات بگویم باشد که همگان به خصوص مسئول بسیج بعدی حواسش به این نکات باشد!
۱. بسیج دانشجویی یک دانشگاه صنعتی باید چند ویژگی محوری را همراه خودش داشته باشد: اولا بسیج دانشجویی باید در کنار دانشجو باشد. یعنی هرجا اسم از بسیج آورده شد کسی نگوید: اه و پیف! بلکه با روی خوش نهادی را یادشان بیاید که در کنار آن هاست و نمیگذارد حق آنها پایمال شود و در تمامی عرصهها مددرسان دانشجو باشد. بسیجی که اولین بار از دل «مردم» سر برآورد و برای مردم «جهاد» کرد. بسیج آن موقع که امام دستور به ایجادش داد سکوی جریانهای فکری و سیاسی نبود. چرا باید صدای مظلومیت دانشجویان خوابگاهی از تریبون یک تشکل سیاسی (با شائبهی انحراف) شنیده شود و نه از تریبون بسیج؟ چرا نباید بسیج به دنبال باز ستاندن حق آنان باشد؟ دوما بسیج باید تشکیلاتی باشد و تشکیلاتی کار کند. بسیج باید حامی و تقویتکنندهی روحیهی تیمی باشد و آثار و برکات آنرا متجلی سازد ولی … در این مورد بعدا بیشتر خواهم نوشت. سوما چرا دغدغهها بسیج دانشجویی، مربوط به دانشجو و دانش نیست؟ چرا مسائل بسیج دانشگاه صعنتی مروبوط به دانشگاه و صنعت نیست؟ چرا بسیج به دنبال حل مشکل ارتباط دانشگاه و صنعت، پیگیر ایجاد شغل برای فارغالتحصیلان، اعتراض به پایمال شدن انسانیت در صنعت نیست؟ چرا مسئولان بسیج ارتباط نزدیکی با دولتمردان وزارت کار ندارند؟
۲. عموم بسیجیان دانشگاه صنعتی به عنوان سردمداران و بیرق به دستان عرصههای فرهنگی و اجتماعی کتاب نمیخوانند. گویا این عنصر مهم از زندگی آنها حذف شده است. در کتابخانهها بسیج کمتر کتاب به درد بخوری مربوط به علوم انسانی و اسلامی میتوان یافت. عموم این کتابخانهها پر شده است از خاطرات دفاع مقدس و کتابهای درسی و کمک درسی. آثار این زهر در جای جای فعالیتهای بسیج هوایداست. سیاستزدگی، مدیریت نادرست، بصیرت کم در عرصههای رسانه و فرهنگی، مغالطه در بحثها، نداشتن سخنتی متقن در برابر انتقادات و … از نتایج کمبود مطالعه خصوصا در عرصههای انسانی و دینی و مدیریتی است. برای حل این مشکل هم سازوکار خاصی نیاز نیست. همین که این نیاز حس شود و همهی افراد وقتی را در زندگیشان برای این امر خالی کنند کافی است. حلقههای مطالعاتی به راه بیاندازند و مناظرههای مختلف و با دعوت از آرای متفاوت داشته باشند. آزاد اندیش باشند و تعصب را کنار گذارده و بهشتی گونه دفاع کنند!
… ادامه دارد